پیکان مست شده بود به جوانی چشمانم

این تصادف که زد بر چشمانم 

 بوی کهنگی میداد انگار 

انگار جوان شده بود پیکان  

به سرعت موسرخه پیرمردی که سالهاست بوی ماهی مستش کرده شاید 

چقدر سینه تنگ شده وسط این بلوار پشت شهر 

نمیدانم  

جاده سرخ شده یا تخم چشمانم 

انگار چاق تر شده صورتم 

نمیدانم  

ماهیها مست کرده بودند 

 یا این پیکان زیادی جوان بوده 

انگار دو روز است 

که هیچی نمیدانم انگار 

اما خوب میدانم 

که در آن لحظه  

پیکان مست شده بود به جوانی چشمانم